پیک نیک روز جمعه..
سلام آیاتای عزیزم. امروز جمعه 28 بهمن ماه نود، شما، پدر و من رفتیم رستوران دریایی ناهار خوردیم و بعدشم رفتیم ساحل وسایل پیک نیکمون رو باز کردیم و کمی با صدای آب تجدید روحیه کردیم و آرامش پیدا کردیم و برگشتیم خونه چون پدر مسابقه والیبال داشتن. ساعت 3 رسیدیم رستوران و شما که توراه خوابت برده بود بیدار شدی و کمی با تعجب به اطراف نگاه کردی و کمی بعد شروع کردی با صدای بلند آواز خوندن و منم خواهش می کردم که آیاتای جان آروم تر .. اما دریغ از کمی توجه!!! هرچند اهالی رستوران و مشتری ها ظاهرأ داشتن فیض میبردن از صدای شما اما ما کلی شرمنده می شدیم از اظهار لطفشون.. رستوران خیلی به دریا نزدیک بود و بعد از صرف غذا رفتیم خیلی نزدیک به ...